چگونه یک داستان برای کسب و کارمان طراحی کنیم؟

سی یو وب 1398.06.19 2643 2 0

بی شک همه ی ما با برند هایی نظیر اپل ،کوکاکولا، آمازون، گوگل و غیره آشنایی داریم.

اما سوال اینجاست . چه چیزی باعث شده واژه ی اپل ما را به یاد یک برند بیاندازد، نه یک میوه.

در این مقاله قصد داریم چگونگی خلق یک داستان کسب و کار (برنداستوری) موفق را شرح دهیم و فاکتورهای مهم آن را بررسی کنیم.

وقتی به موضوع بازاریابی میرسیم، برند شما بزرگترین ثروتتان است.

برند شما چکیده ی تمام احساسات و باورهای مردم ، نسبت به کسب و کارتان است.

در واقع باید داستانتان را به گونه ای بنویسید که سبب اعتماد مردم شود. برای این کار باید بدانید که کسب و کارتان  برای آن ها چه معنایی دارد.

برای نوشتن داستان کسب و کار باید سه سوال زیر را از خود بپرسید:

1.علت اصلی وجود برند شما چیست؟

بسیاری از کسب و کارها زمانی آغاز شده که کسی فرصتی را برای درآمدزایی پیدا کرده است.

تفاوت تمام کسب و کارها با یک کسب و کار موفق دقیقا در همینجاست.

یک کمپانی قدرتمند به دلیل نیازبازار پدید آمده است. در واقع نیاز بازار هسته ی اصلی یک برند موفق است.

اپل درک کرد که مردم نیازمند محصولی هستند که با کیفیت و متفاوت باشد و برند خود را حول این نیاز تاسیس کرد.

آمازون مفهوم خرید آنلاین را عمومیکرد  و تبدیل به محلی برای خرید آسان، سریع و آنلاین شد.

موسسان گوگل پی بردند که مردم از طریق جستجوهای آنلاین موضوع موردنظرشان را پیدا نمی کنند پس موتور جستجویی را طراحی کردند که سبب دسترسی آسان مردم به محتوای دلخواهشان میشد.

هر کدام از این برندها به دلیل یک نیاز بازار تاسیس شد.کسب و کار شما هم باید همینگونه باشد.

شما باید بدانیددر بازار،چه نیازی حس میشود و کسب و کارتان چگونه به آن نیاز می پردازد.

درباره ی سوالات زیر تامل کنید.

*چرا مردم باید از ما بخرند؟(مخصوصا در مقایسه با خرید از رقبای  قدرتمند)

*تفاوت ما با رقبایمان در چیست؟

*چگونه میتوانیم از مشتری هایمان تشکر کنیم؟

*چه چیزی کارمندهای ما را برای ارائه ی کار خوب برمی انگیزد؟

در واقع برای ساخت یک برند موفق شما باید بفهمید برای چه وجود دارید و به درد چه نیازهایی می خورید.

مردم به مدت زمان حضور شما در حوزه ی کاریتان توجهی نمی کنند.

برای آن ها پول ساز بودن برندتان اهمیتی ندارد.

آنچه برای آن ها مهم است ،چگونگی خدمات رسانی به آن هاست.

پس داستان کسب و کار (برنداستوری)، درباره ی خود کسب و کارتان نیست بلکه درباره ی مشتری هایتان است.

مطمئنا شرکت های موفق میدانند چگونه با داستان مشتری ها منطبق شوند و برندشان را با محوریت هدف رسانی به مخاطبانشان طراحی می کنند.

2- دیدگاه شما چیست؟

به ظاهر همه ی کسب و کارها اهدافی نظیر سودآور بودن،کمک به مشتری و پول درآوردن دارند اما با چنین اهداف مبهمی، نمی توان تبدیل به یک برند موفق شد.

یک کسب و کار خوب نیازمند آن است که مشتری محور و خاص باشد.و این ویژگی باید توسط خود مشتری احساس شود.

برای مثال هدف نایک الهام بخشی و نوآوری برای ورزشکاران جهان است.

توجه کنید.هدف آن ها بهترین الهام بخش و بهترین نوآور بودن نیست.هدف آن ها بر روی تقاضای مشتری متمرکز شده است.

خواسته ی اصلی نایک این است که وقتی به برند نایک فکر میکنید ورزشکارانی را تصور کنید که با استفاده از ابزارها و تجهیزات آن ها کارهای شگفت انگیز انجام میدهند و به قهرمانی می رسند.

این دیدگاه نایک آن ها را قدرتمند و به یاد ماندنی کرد.

اگر شما میخواهید چنین ترفندهایی را برای داستانتان به کار ببرید باید دیدگاه خود را شفاف سازی کنید.

برای فهمیدن دیدگاه مشخص خودتان درباره ی سوالات زیر فکر کنید.

*اگر تمام مشتریان بتوانند از محصولات شما استفاده کنند دنیا مکان بهتر و متفاوت تری می شود؟

*خدمات و محصولات شما چگونه به مشتریان در جهت رسیدن به اهدافشان کمک می کند؟

*برای دستیابی به کدام آرزوهای مشتری هایتان تلاش می کنید؟

*برند شما چگونه به بهترشدن دنیا کمک می کند؟

دانستن این که چگونه به مشتری هایتان کمک میکنید تا بهتر از آنچه که اکنون هستند باشند ،راز دست یابی به یک برند محبوب و پرفروش است.

یک دیدگاه خوب بنیادی ترین قسمت  کسب و کارتان است و باعث می شود که مردم راحت تر از شما خرید کنند.

3.مخاطبان شما چه کسانی هستند؟

اگر شما به علت اصلی وجود کسب و کارتان پی بردید و دیدگاهتان را هم مشخص کردید وقت آن رسیده که بفهمید مخاطبان هدف شما چه کسانی هستند.

نایک مخاطبان خود را با این جمله مشخص کرد: "هرکس که اندام دارد".اما  این که چگونه گروه مخاطبانشان را به دیدگاهشان ارتباط دادند نکته ی مهمی است.

سوالات زیر را در نظر بگیرید و یک ایده ی مشابه را برای کسب و کارتان استفاده کنید.

*چه چیزی مشتریان من را ترغیب به خرید می کند؟    

*آن ها از چه چیزی میترسند و چه چیزی می خواهند؟

*آن ها برای چه چیزهایی ارزش قائلند و به چه چیزهایی باور دارند؟

*مخاطبان ما با چه مشکلاتی مواجه اند؟

شما باید بدانید اهداف مخاطبانتان چیست و چالش هایشان را تشخیص دهید تا بتوانید توسط  داستانتان با آن ها ارتباط برقرار کنید و این پیام را منتقل کنید که "به آن ها کمک خواهید کرد".

مردم زمانی که با داستان های جدید و متفاوت رو به رو میشوند ناخودآگاه از خودشان میپرسند " این منم؟" و یا " آیا این موضوع با چیزهایی که من میخواهم و با ارزش های من همخوانی دارد؟"

اگر جواب آن ها به خودشان اینگونه باشد:"بله،این دقیقا منم" ، شما یک مشتری جدید به دست آورده اید، اما اگر جوابشان با شک و تردید همراه باشد، شما برای تبدیل کردن او به یک مشتری ،راه زیادی در پیش دارید.

کلید یک برند موفق در جلب اعتماد آن هاست.

باید به گونه ای باشید که حتی اگر آن ها بار اولیست که درباره ی شما شنیده اند بتوانند با شما ارتباط برقرار کنند و مانند یک دوست قابل اعتماد از شما خرید کنند.

اما برای رسیدن به این نقطه کارهای زیادی لازم است.

پس برای طراحی یک داستان خوب به سه مورد زیر باید توجه کنیم:

1.لزوم وجود کسب و کار خود را بدانیم .

2.بتوانیم با زندگی مشتری هایمان منطبق شویم.

3.مشتری های خود را تشخیص دهیم و بدانیم چگونه باید با آن ها صحبت کرد.

اگر این سه مورد در داستان کسب و کار شما رعایت شده است شما در مسیر درست دستیابی به یک برند آرمانی هستید.

به یاد داشته باشید که زندگی بر پایه ی روابط بنا شده است و این اصولی ترین حقیقت یک کسب و کار موفق است.

اکنون بیشتر از قبل به اهداف مخاطبانتان فکر کنید و آن را با برندتان منطبق کنید .اینگونه احتمالا آن ها راهی برای اعتماد کردن به شما پیدا می کنند.


محتوای مرتبط


ثبت نظر


دیدگاه شما

در حال حاضر دیدگاهی برای این محتوا ثبت نشده است